کد مطلب:153949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

حر بن یزید ریاحی توبه می کند
در قاموس قرآن و اسلام، راه به سوی خدا هرگز مسدود نمی شود و گناه هر چند بزرگ و زیاد باشد مانع بازگشت به خدا نمی گردد اما برخی از گناهان سبب سلب توفیق می شود كه در آن حالت انسان بیدار نمی شود و یا با كلام حق و دیدن حقیقت بخود نمی آید، قلبش مسخ می گردد و پرده غفلت و ضلالت و گمراهی چشمانش را فرامی گیرد كه تشخیص حق و باطل برایش غیرممكن می گردد.

حر گناهكار بود زیرا راه را بر امام برحق بسته و او و یارانش را در سرزمین خشك و سوزان كربلا فرود آورده بود اما وجدان آگاه و بیداری داشت كه راه به سوی خدا را برویش باز كرد حر كه مشاهده كرد زمینه شروع جنگ آماده گردیده برای اطمینان بیشتر نزد عمرسعد آمد و گفت: امقاتل انت هذا الرجل؟ «آیا با این مرد می جنگی؟»

ابن سعد بدون تأمل گفت: آری جنگی كه سبكترینش آن است كه سرها جدا شود و دست ها قطع گردد.

- آیا پیشنهاداتی كه حسین كرد هیچ یك از آن ها پذیرفته نشد؟

- اگر تصمیم گیری با من بود می پذیرفتم لیكن امیر تو نمی پذیرد.

حر كه این پاسخ را از عمرسعد شنید، خود را در میان بهشت و دوزخ مخیر دید لرزه بر اندامش افتاد و بر خود می پیچید و فكر می كرد: چه كنم آیا به سوی حسین بروم و دست از زندگی بشویم و در نتیجه بهشت را بخرم یا به فرماندهی قسمتی از سپاه عمرسعد باقی بمانم و مقرب دربار بنی امیه شوم و آخرت را به دنیا بفروشم در همان حالی كه تمام اعضاء و جوارح حر مضطرب و لرزان بود مهاجر بن اوس گفت: حر! كار تو شك برانگیز است چه كه هرگز در هیچ موضع خطرناكی ترا چنین لرزان ندیدم، اگر از من می پرسیدند شجاعترین مردم كوفه كیست؟ ترا معرفی می كردم!!

حر اظهار داشت: انی و الله اخیر نفسی بین الجنة و النار و لا اختار علی الجنة شیئا. «بخدا قسم خود را میان بهشت و جهنم مردد می بینم لیكن چیزی را بر بهشت مقدم نمی دارم هر چند قطعه قطعه شوم و سپس مرا بسوزانند».

نكته: یعنی پست و مقام و زندگی و حیاة و متعلقات زندگی را بر بهشت ترجیح


نمی دهم.

حر پس از بیان این مطلب عنان مركبش را به طرف خیمه گاه ابی عبدالله گردانید و چون نزدیك حسین رسید با خدای خود چنین مناجات كرد: اللهم الیك انیب فقد ارعبت قلوب اولیائك و اولاد نبیك. «خدایا به سوی تو بازگشت می كنم كه دلهای دوستان تو و فرزندان پیامبرت را ترساندم.» و از اسب پیاده شد و سپر را وارونه جلو صورت گرفت و بر حسین و اصحابش سلام كرد سپس در حالی كه از شرمساری سرش را به پائین افكنده بود صدا زد:

یا اباعبدالله انی تائب فهل لی من توبة.

«پسر پیامبر! من از كرده خود نادم و پشیمانم كه راه را بر تو بستم و بر تو سخت گرفتم و دل اهل بیت ترا لرزاندم ولی فكر نمی كردم كار شما به این جا بكشد آیا توبه ام پذیرفته است؟ امام كه مظهر لطف و كرم الهی است فرمود: نعم یتوب الله علیك.

«آری خدا توبه ات را می پذیرد، فرود آی و استراحت نمای [1] .

نكته: حسین نمی فرماید من توبه ات را می پذیرم تا كار خدا را به بندگان نسبت ندهند و موضوع مسیحیت و خرید و فروش گناه به ذهن ها خطور نكند.


[1] كامل ج 4/ ص 64 - حياة الحسين ج 3/ ص 195 - نفس المهموم ص 254 ابصار العين ص 119 - قاموس الرجال ج 3 / ص 100.